سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از دست فراقت، چه بگویم، چه بگویم ؟

ماندم که کجا مانده بجویم، چه بگویم؟

 عمریست در میکده ات خسته نشستم

تا پر شود از عشق، سبویم، چه بگویم؟

 آمار شب و روز خود از دست خودم رفت

آشفته تر از پیچش مویم، چه بگویم؟

کارم شده هر جمعه فقط ناله و گریه

اشکم که شده آب وضویم، چه بگویم؟

گفتند صبوری کنم امّا به خدایت

مُردم سرِِِِِِِ ِ این بغض گلویم، چه بگویم؟

شرمنده ام از روی شما غرق گناهم

ریزد عرق شرم ز رویم، چه بگویم؟

 مبهوت جمال تو شوم گر که بیایی

 آن وقت ندانم،چه نگویم،چه بگویم...؟!

شاعر: سعید رمضانی

**************************************************************************************************

دوباره خون محبت در این قلم جاریست

هوا هوای وصال و زمان دلداریست

دوباره حجم دلم پر شد از ترانه ی تان

رواق چشم من از رد عشق گل کاریست

به واژه های من انگیزه میدهی وقتی

درون سینه ی من حرف های بسیاریست

کبوتر قلمم بال میزند تا عرش

در آستان نگاهت زمان بیداریست

در این هوای پر از روزمرگی ای عشق

بدون تو هر روز روز تکراریست

 

دلی که بی تو بجوشد گِلی ست ازرده

مدام از همه کس افت و لگد خورده

 

قلم به دست نشستم بضاعتم رو شد

کلاف گم شده بودم تجارتم رو شد

نوشته ام که مطیع شمام تا اخر

سرِ قرار که شد لاف طاعتم رو شد

همیشه فکر تو هستم شما چرا؟...اما

غلط نوشتم و عکس دیانتم رو شد

و این قنوت پر از خواهشم حقیرم کرد

که هر چه غیر تو بود و عبادتم رو شد

هنوز اول خطم کلاس زیر صفر

و طبل خالی ام و میل شهرتم رو شد

 

هر انکه خاک تو شد بین مردمان کس شد

و هر چه غیر شما بی گمان مرخص شد

 

چقدر پشت سر هم مرا صدا کردی

به جای من همه جا تو بیا بیا کردی

چه بارها که زمین خوردم و تو افتادی

برای پا شدن من خدا خدا کردی

چقدر پیش خدا رو زدی برای من

قنوت اشک گرفتی مرا دعا کردی

مرا اسیر همین کارهای خود کردی

وفا ندیده ای اما خودت وفا کردی

به آسمان و زمین خدا بدهکارم

همیشه امده قرض مرا ادا کردی

 

همیشه دیر رسیدم به رو نیاوردی

هزار مرتبه بازم پی ام تو میگردی

شاعر: حسن کردی

************************************************************************************

 

سخن ما همه از طره گیسوی تو بود

از لب لعل تو واز خم ابروی تو بود

هر کجا پا که نهادند همه خوبان جهان

صحبت از روی تو و موی تو و خوی تو بود

از تو محبوب تری سایه نیفکنده به ما

نظر خالق عالم به جهان سوی تو بود

نظم در عالم افلاک به یک غمزه توست

دم عیسی و ید موسی همه بازوی تو بود

مهدیا خیز و قدم رنجه کن و رخ بنما

که همه خلق جهان منتظر روی تو بود
حمیدکرمی
سلام دوستان حتما در هنگام شعر خوندن بالا ما هم یاد کنید التماس دعا

اقا

اقا

اقا




تاریخ : شنبه 93/6/29 | 11:42 صبح | نویسنده : سجاد دانشمند | نظر

  • ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون