بسمه تعالی

 

صد دانه یاقوت با دست بسته

در بین تابوت با جسم خسته

خیلی غریب است یاقوت در خاک

او آسمانی است فرزند افلاک

یاقوتها را در خاک و خاشاک

دستی نهان کرد از قوم ضحاک

یاقوتها را درخاک می کاشت

افسوس یاقوت جان در بدن داشت

او خاک می ریخت او دست و پا زد

نه دست و پا !انگشت و پا زد

حیف است رحمی رویش چه زیباست

اهل زمین نیست غواص دریاست

سرخ است و گلگون نامش شهید است

با استخوانی از ره رسیده است

 

اب

اب




تاریخ : سه شنبه 94/3/26 | 6:1 عصر | نویسنده : سجاد دانشمند | نظر

  • ایکس باکس | قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون