آنچه در پی میآید گزیدهای است از اظهارنظرهای شخصیتهای مختلف دربارة زندگی رهبر انقلاب. کسی که پیشتر در خصوص سالهای آغازین زندگیاش این چنین تعریف میکرد: «پدرم روحانی معروفی بود اما خیلی پارسا و گوشه گیر... زندگی ما به سختی میگذشت. من یادم هست شبهایی اتفاق میافتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
غذای بیت المال
یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم . سفره را که گستردند ، فرزند ایشان نیز نشسته بـود . آیت الله خامنه ای به وی نگاهی کردند و فرمودند : « پاشو برو ! » من خدمت ایشان عرض کردم : اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند ؛ من از او خواستم که با هم باشیم . آقا فرمودند : « ایـن غـذا مـال بیـت المال است ، شما هم مهمان بیت المال هستید . برای بچه ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند . آنها به منزل بروند و از غذای خانه بخورند » من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به حضرت آقا داده است .
راوی: آیتالله جوادی آملی
شهادت یادگار امام از زندگی ساده رهبری
وظیفه خود میدانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیتالله خامنهای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی میکنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش- که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود- اذیت میشدم از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم.
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی
ساده همچون آینه
زندگی مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، بسیار ساده و در پایین ترین سطح و با کم ترین امکانات می باشد.
معظم لَه مانند معمولی ترین افراد جامعه زندگی میکنند. ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگیشان فیلمبرداری کنیم، تامردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی می کنند. آقا فرمودند: «اگر شمابخواهید زندگی مرا نشان بدهید می ترسم خیلیها باور نکنند.»
راوی: سید علی اکبر حسینی
ساده ترین غذا
«روزی که در منزل مقام رهبری، در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز، معظمله با مهربانی به من فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی میدانستم، خدمتشان عرض کردم: اسباب زحمت میشود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه، بمانید؛ هرچه هست با هم میخوریم. وقتیکه سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست.»
راوی: سردار سیدرحیم صفوی
بیماری فرزند
«من در آن زمان نمایندة مجلس شورای اسلامی بودم. همسرم یکی از بچهها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر، همسر مقام معظم رهبری را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آنجا آورده بودند. کسی نمیدانست که ایشان کیست! چون نوبت به همسر آقا رسید؛ به اتاق پزشک مراجعه کردند. دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبری گفت: برای مداوای فرزندتان روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید. همسر مقام معظم رهبری گفت: ما چنین امکاناتی را نداریم. پزشک که ایشان را نمیشناخت عصبانی شد و گفت: مگر امکان دارد در خانهای برنج نباشد؟ همسر مقاممعظمرهبری فرمود: آقای ما اجازه نمیدهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یکبار در هفته نمیدهد.»
راوی: سید علیاکبر طاهایی
کربلا
یکبار خانم آقا به کربلا رفته بود، دختران من وقتی به حضور ایشان رسیدند، خانم آقا گفته بود: من از سیزده سالگی خرج سفر کربلا را کنار گذاشتم تا اینکه حالا توانستم یکبار کربلا بروم.
راوی:حجتالاسلام راشد یزدی
مبل
خود آقا میگفتند ما در کل خانه تنها یک فرش دستباف داریم که جهیزیة همسرم بوده که نگه داشتهایم و بقیة خانه موکت است. قبلتر دفتر کار رهبری بالا بود و منزلشان طبقة پایین، ایشان تعریف میکردند «گاهی من ظهرها پایین میرفتم تا یک یا دو ساعتی پیش خانواده باشم و کار را هم انجام دهم. به خاطر کمردردی که دارم گفتم یک مبل دو نفره خریدند و آن را بردند منزل. شب که رفتم خانه دیدم خانواده مبل را دم در گذاشتهاند. گفتم برای چی این را گذاشتید دم در خانمم گفت که آقا زندگی ما تا حالا طلبگی بوده، این هم به زندگی ما نمیخورد. توضیح دادم که این مبل برای کار است که وقتی خانه هستم بتوانم هم کنار شما باشم هم بتوانم به کارها برسم که با کلی اصرار خانواده پذیرفتند، ولی گفتند فقط همین یکی را تحمل میکنیم نه بیشتر».
راوی:حجتالاسلام راشد یزدی
******************************************************************************88
در اوایل ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، یک شب دیداری با ایشان داشتم. صحبت به درازا کشید، معظم لَه فرمودند: شام پیش ما بمان. من از این دعوت خوشحال شدم؛ زیرا میتوانستم مدتی بیشتر در خدمت ایشان باشم. آقا فرمودند: من نمیدانم شام چی داریم یا اصلاً به اندازه ما دونفر شام هست یا نه؟ به هر حال، هرچه باشد با هم میخوریم. از همان دفتر کار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت کردند و گفتند: خانم، شام چی داریم؟ فلانی پیش ماست و من گفتهام که هر چه باشد با هم میخوریم. از جوابهای آیتالله خامنهای، احساس کردم که در منزل به اندازه یک نفر شام کنار گذاشتهاند. آقا فرمودند: عیبی نداره! هر چه هست برای ما بفرستید، قدری هم پنیر و ماست همراهش کنید. پس از گذشت حدود یک ربع، یک بشقاب برنج ساده با یک کاسه کوچک خورشت معمولی خیلی متوسط و مختصر آوردند. قدری هم شاید نان و پنیر و ماست همراه آن بود. آنها را نصف کردیم و با هم خوردیم. من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامی شکر کردم که چنین تحولی در کشور ایجاد کرد. در دستگاه طاغوت ـ در قبل از انقلاب ـ چه جاه و جلال و تجمل و اسراف و تبذیری وجود داشت و امروز رییسجمهور چه ساده زندگی میکند.زندگی آیتالله خامنهای هنوز هم همینطور است. روش ایشان در زندگی عوض نشده است. اگر معظمله مردم را به صرفهجویی دعوت میکنند، خودشان قبل از مردم به صرفهجویی عمل مینمایند.»
دکتر غلامعلی حداد عادل
«مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آنها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آنها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرشها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: اینها دیگر چیست؟ گفتم: زیلوها را عوض کردیم. فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید. اصرار را بیفایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم و توی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آنها نگاه میکردی، میدیدی که نخشان در آمده و ساییده شدهاند.»
«زندگی شخصی آقا از سادگی و سلامت خاصی برخوردار است. این سادگی به زندگی نزدیکان ایشان نیز سرایت کرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نیستند. همین اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعیت بازداشته است. من این سادگی را در منزل ایشان به تماشا نشستم. روزی معظمله مرا به کتابخانه خود دعوت کردند، من در آنجا یک میز ساده و قدیمی دیدم. در کنار میز نیز یک صندلی کهنه بود. آن میز و صندلی مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبری در کتابخانة سادة خود هنوز از همان میز و صندلی استفاده میکنند.»
بسمه تعالی
اسم=محمد علی جوهرزاده متولد=1345 -دزفول
اسم پدر=علی اسم مادر=صدیقه
شهادت=1365 محل شهادت=کربلای5-شلمچه
محمد علی در خانواده ای مذهبی وفقیر به دنیا امد او بچگی خود را گذراند وبه دبستان ظهیر رفت راهنمایی نیز در مدرسه ی شاه با معدل بسیار عالی و دبیرستان را نیز در مدرسه ی امام خمینی گذراند
دبیرستان محمد علی همزمان شد با انقلاب او در انقلاب فعالیت های بسیاری انجام داد بعد از انقلاب به مسجد قلعه ی دزفول پایگاه ایت الله طالقانی رفت و در بسیج ثبت نام کرد در بسیج فعالیت های بسیاری از جمله=گشت و پشتیبانی و......را انجام میداد
بعد از دیپلم به خدمت مقس سربازی از طرف سپاه رفت و همزمان شده بود با جنگ تحمیلی او به عنوان پزشک یار خدمت میکرد . تقریبا 18 ماه از سربازی گذشته بود در صورتی که میخواست به یک مجروح کمک کندمورد اصابت ترکش قرار میگیرد و بعد از حمل به امبولانس توسط هواپیمای عراقی مور اصابت ترکش بمب خوشه ای قرار میگیرد و به درجه ی رفیع شهادت میرسد
رفتارش یا خانواده و خواهر و برادر
او در خانواده به علت اینکه پسر ارشد بود رفتارش بسیار بزرگ منشانه ومادب و احساس مسولیت در برابر خواهر وبرادر و کل خانواده داشت با اینکه تعداد خانواده زیاد بود(برادر7 -خواهر3) ولی حواس او به تمام اعضای خانواده بود از جمله به درس و کارهای برادر و خواهر......
خاطره ها
هنگامی که همرزم خود به درجه ی رفیع شهادت رسید برای مرخصی به دزفول امد برای کمک به پدرش به مغازه داشت میرفت مغازه ی پدرش از دو جا راه داشت ولی از طرفی که خونه ی دوست شهیدش بود نمیرفت تا اینکه یه روز مادرش ازش پرسید چرا از ان خیابان نمیروی این که نزدیک تر است گفت چون من و دوستم با هم به جبهه رفتیم من خجالت میکشم شهید نشده ام و میترسم مادرش من را ببیند غصه بخورد
برج 4 دزفول بود و گرمای بسیار شدیدی وجود داشت و ماه مبارک رمضان بود تمام ماه را روضه گرفت و علاوه بر ان به بنایی نیز میرفت و کمک خرج خانواده بود (علاوه بر انکه کمک خرج خانواده بودهیچ وقت از کودکی نمی گفت چیزی را میخواهم و همیشه قانع بود)
این بود داستان محمد علی
التماس دعا
عمو جان دلم برایت خیلی تنگ شده است
بسمه تعالی
شب، طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.
دختر گفت: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشهای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.
از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ….
محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … لذا علت را پرسید طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیه با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند .
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود .
نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند . قران کریم می فرماید : نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند ( سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط میکند و به جایگاه ارزشمندی میرساند .
به نظر شما راه مبارزه با نفس اماره چیه؟ شما چه راهی رو برای کنترل هوس پیشنهاد میکنید؟
انتهای پیام/5269
*******************************************************************************
مبارزه با نفس اماره
راه کمال در دو نکته خلاصه می شود : توجه دائم به مبدا و مبارزه با نفس اماره .
اگر کسی می خواهد پیشرفت معنوی کند ? آشکار است که باید تعلیمات نظری را با عمل در هم آمیزد . عمل به تنهایی لنگ است ? و از تئوری به تنهایی کاری ساخته نیست . عمل معنوی ? در اصل ? همان مبارزه با نفس اماره است .نفس اماره برخاسته از روح بشری است که در حوزه نا خوداگاه قرار دارد . نفس اماره منشا انگیزش های مضر ? ضد اخلاقی و ضد الهی است . در عرفان سنتی ? این منبع را از طریق سرکوب و ضعیف کردن جسم و همچنین به خود محرومیت دادن های جسمی و روانی می خشکاندند ? اما روش معنویت فطری به جای سرکوب و تضعیف جسم ? آن را باید تقویت کرد ? آن گاه به کمک نیروی اراده ی قوی تر که توسط عقل رحمانی هدایت می شود ? بر خواسته های نا مشروع نفس اماره غلبه کرد . با این فرایند طبیعی ست که می توان واحد های ارگانیزم روحی روانی را به فضیلت های الهی تبدیل نمود و عقل اعلی را نیز به عقل رحمانی متحول کرد .
نفس اماره
تا روح ملکوتی به درجه ای از پختگی نرسد ? انسان نمیتواند به وجود نفس اماره در وجود خود پی ببرد . نفس اماره در سطح خود آگاه ? به صورت انگیزش های پی در پی امیال نامشروع و مضرروح بشری بروز می کند . و بوالهوسی هایش را که خواستار ارضای فوری آن هاست ? با قدرت تمام بر شخص تحمیل می کند و مرتبا با رهنمود های عقل رحمانی مبارزه و مخالفت می ورزد .
یکی از ویژگی های نفس اماره استفاده از ترفندهای مختلف برای تسلط بر روح ملکوتی است .. نفس در هر حمله ? معمولا تمام قدرت خود را از طریق هوی و هوس و خواهش های نفسانی به کار می گیرد ? اما گاهی هم با دغلی ? لباس عقل می پوشد و با صدای آن سخن می گوید . در این حال ?اگر شخص آگاه نباشد ? با دست خویش ? خود را فریب می دهد و هوس هایش را با استدلال منطقی یا به طریق کلاه شرعی توجیه می کند . این منتها درجه گمراهی است . ? چرا که شخص با دلیل تراشی های خود ? نفس اماره اش را یاری می دهد تا هوس هایش را به صورت موجهی جلوه دهد و برای تسلیم شدن در مقابل این وسوسه ها دلیل بتراشد و کلاه شرعی درست کند . مثلا کسی که بدون اجازه از برق دولتی انشعاب می گیرد ? در توجیه عمل خود می گوید احقاق حق کرده چون بیش از حد به دولت مالیات می دهد .{یا مثلا خلافی در رانندگی مرتکب می شود و می گوید همه این خلاف را انجام می دهند .نویسنده .}
یکی دیگر از حیله های نفس اماره این است که وانمود کند عقب نشینی کرده و شخص را می فریبد که تسلیم شده است . اما این عقب نشینی ? ترفندی بیش نیست . حیله ای است که به واسطه ی آن می خواهد شخص را از حالت آماده باش خارج کند ? غافلش کند تا بعدا به طور غیر منتظره ? به او حمله کند .
شیوه غلبه نفس بر مرد و زن متفاوت است . در نزد زنان نفس بیشتر از راه عواطف و احساسات و به خصوص تاثیر پذیری و حس حسادت و انتقام جویی وارد می شود .در نزد مرد ها ? نفس اماره بیش از هر چیز ? از راه غرور ? قدرت طلبی و شهوت حمله می کند . این نقطه ضعف ها چه بسا باعث شود که شخص بی خبر ? آنچه را که از لحاظ معنوی با سالها کوشش به دست آورده ? در یک دم از دست بدهد . تاریخ ادیان ? مشحون از این گونه لغزش هاست .
علاوه بر بعضی ضعف های روانی فوق ? ضعف های دیگری چون پول پرستی ? افتخار طلبی و غیره شخص را ذر مقابل نفس اماره آسیب پذیر تر می کند . در آزمون های روزانه زندگی است که مبارزه با نفس معنا پیدا می کند . این آزمون ها رو که دستگاه علیت الهی تنظیم می کند . ماهیت های مختلف دارند? اما در همه حال نقاط ضعف شخص را نشانه می گیرند . بدین ترتیب ? اکثر اتفاقاتی که در زندگی روز مره روی می دهد ? حتی اتفاقات کوچک ? در واقع صحنه سازی هایی است برای آزمودن و خالص کردن شخص و اینکه هر بار گوشه تازه ای از وجود خود را کشف کند و خود را بهتر بشناسند . آزمون ها ممکن است درونی باشد ـ مثلا نیت بدی که باید با آن مبارزه کرد ـ مثلا شخص خواب می بیند که در معرض وسوسه ای قرار گرفته و به این ترتیب عکس العملش در مقابل این وسوسه مورد آزمایش قرار می گیرد .
فایده نفس اماره
نفس اماره اگر چه دشمن اصلی روح ملکوتی است ? اما وجودش برای رشد روح ضروری است ? زیرا بدون ضدیت و مبارزه ? رشد روح ملکوتی امکان پذیر نمی باشد . خواسته های نفس اماره را می توان به توکسین میکربی تشبیه کرد . اگر قوی و به مقدار زیاد باشد برای روح ملکوتی مضر و حتی کشنده است . اما اگر ضعیف شده و به مقدار کم باشد روح را در مقابل نفس اماره واکسینه می کند و موجب می شود که روح ملکوتی بتواند انگیزش های نفس اماره را به تدریج مهار کند .
چگونه با نفس اماره مبارزه کنیم ؟
در روح ملکوتی گرایش فطری برای نزدیک شدن به مبدا الهی وجود دارد ?همان گونه که در نفس اماره چنین گرایشی برای دور شدن از مبدا وجود دارد . نفس اماره که در حوزه ی ناخداگاه قرار دارد ? به هیچ کوششی احتیاج ندارد ? زیرا رفتارش غریزی و خودکار است . در مقابل تهاجمات نفس اماره ? کار اصلی روح ملکوتی ِ آگاه این است که هشیار باشد و نگذارد نفس اماره با در اختیار گرفتن عقل و اراده ? قانون خود را بر او تحمیل کند . اگر کسی از سر جهل ? غفلت یا بی تفاوتی ? مراقب نفس اماره اش نباشد و منفعل باقی بماند ? مبارزه ی بین بخش ملکوتی و بشری اش ? به طور ناخداگاه ? به سوی غلبه نفس اماره پیش خواهد رفت ، تا جایی که نفس کاملا بر روح ملکوتی مسلط شود . خطر گران تر این است که اکثر افراد از این سلطه ی نفس اماره بر خود ، بی خبرند .
برای توفیق در مبارزه با نفس اماره ،احتیاح به یک روش صحیح هست . از سویی انسان باید به تحلیل روان خود بپردازد تا به معایب و ضعف های خویش پی ببرد و از حضور نفس اماره آگاه شود( همون خودشناسی که نویسنده در حال تحریر این مطلب است ) از سوی دیگر باید سلامت روح ملکوتی را حفظ کند و آن را پرورش دهد و تقویت کند تا از اراده قوی و عقلی سلیم برخوردار شود .
در عمل ? باید ابتدا با معایب صفاتی یا نقاط ضعف روحی ـ روانی ِ خویش که بارزترند مبارزه کرد . در اثر مبارزه با هر یک از این نقطه ضعف ها ? نقاط ضعف دیگری خود را آشکار می کند . به این ترتیب می توان به تدریج وجوه گوناگون نفس اماره ی خویش را شناخت و حمله ها و حیله های آن را خنثی کرد . از شیوه مقابله با نفس اماره یکی این است که انسان در ابتدا به طور سیستماتیک با خواسته های آن مخالفت کند و عکس خواسته های او را عملی سازد . مثلا اگر از کسی خوشش نمی آید ? هر بار که وسوسه شود از او بد گوید ? ابتدا خود را وادار به خودداری کند ?و در سطحی بالا تر ?جز از نقاط مثبت او حرفی نزند. اگر در این کار پشتکار به خرج دهد ?آن احساس منفی تدریجا منتفی می شود .
مبارزه با نفس اماره یک فرایند طولانی است . و به پشتکار زیاد احتیاج دارد . برای حفظ پشتکار و نگه داشتن انگیزه لازم ? دیدار با اشخاص معنوی و مقدسین چه در حیات و چه در ممات ? خدمت به خلق و انفاق ? مطالعه متون معنوی و الهی ? عبادت و ....... عوامل تقویتی مفیدی هستند .
حربه های اصلی روح ملکوتی در مقابل نفس امره ? اراده راسخ و اخلاق اصیل و اصول الهی است . به کار بستن اخلاق اصیل و اصول الهی ?مواد غذایی لازم برای رشد ارگانیزم روحی روانی ? فراهم می آورد . تنها در گرماگرم این مبارزه درونی است که شخص متوجه که بدون کمک خدا هیچ نتیجه ی دایمی ِ قابل توجهی عایدش نمی شود . و همچنین متوجه می شود که اراده اش به تنهایی ? بدون حمایت و نور خدا ? قادر به انجام کاری نیست . با ایمان به خدای حقیقی است که می توان نور او را که حاوی هدایت و انرژی است ?جذب کرد .و اگر نه بدون آن ? سرکوب مداوم انگیزش های نفس اماره موجب وازدگی ? ایجاد عقده و دیگر مشکلات روانی می شود . نظر خدا بر ما اثرات روانی زیان بار ناشی از این سرکوب ها را خنثی می کند . (به امید آن که خدا بر ما همیشه نظر داشته باشد . نویسنده .){ بر گرفته از کتاب راه کمال فصل 37 با کمی تغییر}
در حال مطالعه نظرات شما دوستان بودم که یکی از دوستان (آقا محسن )زحمت کشیدند و خلاصه ای از مطالب را بیان نمودند که از ایشان کمال تشکر را دارم .
در ادامه ی مطالب شما خواستم که اشاره ای به رابطه ی مبارزه با نفس و خود شناسی در یک برنامه ی عملی داشته باشم.البته به صورت خلاصه:
در عمل به معنویت باید به مبارزه با نفس و خود شناسی در یک سیکل و برنامه ی هماهنگ عمل کرد بدین گونه که
مرحله ی اول خود شناسی یعنی پی بردن به نقاط ضعف و قوتی که در ابتدا به چشم می آید ودر ادامه مبارزه باضعفها
مبارزه با نفس خود نقاط ضعف و قوت را مشخص می کند و خود شناسی عمیق تری را نتیجه می دهد وبعد باز هم در پی آن مبارزه با نفس
در یک برنامه ریزی دقیق باید این دو فرآیند را تواما عمل کرد تا هردو هدف یعنی مبارزه با نفس و خودشناسی به طور کامل انجام شود.
با مبارزه با نفس در مورد یک خصوصیت اخلاقی در نهایت بعد از موفقیت آن صفت مبدل به فضیلت الهی شده و در وجود روحی ما مانند شمعی افروخته عمل می کند که با روشن کردن اطراف خود سایر نقاط تاریک را به ما می نمایاند و ما را به عمق بیشتری در خود شناسی می رساند.
برای رسیدن به فضیلت الهی و جذب انرژی الهی برای ادامه ی مبارزه با نفس باید فقط و فقط با نیت رضای الهی به مبارزه با نفس و عمل به اخلاقیات پرداخت .
.: Weblog Themes By Pichak :.